۱۳۸۵ اردیبهشت ۳۰, شنبه

بازدید از نمایشگاه

سلام خیلی وقته که آپ دیت نکردم و حال خوشی هم نداشتم همون حس پست قبلی هنوز بقوت خودش باقی بود
چند مدت پیش به همراه یکی از دوستان تصمیم گرفتم برم نمایشگاه کتاب و مطبوعات تا شاید از این حس بیام بیرون. البته قصد من بیشتر کتاب بود نه مطبوعات که دیگه به نظر من مطبوعه ای وجود نداره . از اون لیست کتاب هم دو تا رو بیشتر نتونستم پیدا کنم . تا ظهر چرخیدم ، برای ناهار هم یه ساندویچ گرفتم که داشت حالم بهم می خورد کاهو گندیده توش بود که طعمش رو به کل ساندویچ غالب کرده بود که به زور سس و نوشابه دادمش پایین



بعد رفتیم نمایشگاه عکسی که تو سالن 4 بمناسبت راهیابی ایران به مسابقات جام جهانی برپا شده بود البته بیشتر عکساش برام تکراری بود و من قبلا تو خانه هنرمندان(بخوانید علافان) دیده بودم



به پامنار هم سر زدم که تو سالن 35 خبرگزاری مهر بود و حسابی سرش شلوغ بود چون دم به ساعت مهمون داشتن و باید با تیر بارش عکس می گرفت و میفرستادن رو سایت ، آقای کلاشینکف رو هم توفیقی شد که از نزدیک ببینم اصلا فکر نمی کردم نویسنده این وبلاگ ... بگذریم

غرفه مهر یه عکس بزرگ رو با تیتر 8585خبر هسته ای کار کرده بود وهمه بجز سیروس ناصری توش بودن که بخاطر این عکس غرفه شده بود آتلیه . هر کی می اومد اونجا یه عکس یادگاری با تیم هسته ای قدیم وجدید می گرفت ما هم جو گیر شدیم و یه عکس "های لول" گرفتیم عکس اصلی رو میتونید از اینجا ببینید



تو غرفه نشریه نامه هم دکتر زید آبادی رو دیدم که چند تا سئوال در مورد سیاست خارجی و کمک گرفتن از نیروهای اپوزیسیون برای ......(سانسور کردم) وسخنرانی افشاری و عطری تو سنای آمریکا ازش پرسیدم. من قبلا اکثر مقاله هاش رو میخوندم ولی تو مواجهه حضوری دیدم که الحق والانصاف جدای از مسایل حزبی و... بیخود بهش نمی گن کارشناس مسایل خاور میانه البته یه خاطره هم از دوران خدمت خودم که بیربط به خود آقای زید آبادی هم نبود براش گفتم که کلی خندید



آقای دکتر ملکی ودکتر رییس دانا هم اونجا بودند. یه جوان( تازه سیاسی شده) هم اومده بود و هی سوالهای صد تا یه غاز می کرد ، اصلا نزاشت دو تا سوال فنی از آقایون بپرسم و بنده خدا رییس دانا مثل اینکه داشت با بچه اش صحبت میکرد مفاهیم اولیه سیاسی رو با زبون کودکانه براش توضیح می داد که هم جالب بود وهم طنز



آقای میثمی هم مثل همیشه با روحیه و پر از تحلیل های جدید و به روز در غرفه چشم انداز حضور داشت و در مورد مسئله قطعه 33 بهشت زهرا ازش چند تا سوال کردم که گفت یه سری برنامه براش داره و در حال پیگیریه



جالبتر از همه دیدن آقای خاتمی بود که خستگی نمایشگاه رو از تنم بیرون برد . این عارف هم اومد یه شعر برای آقای خاتمی بخونه که جو گیر شد و مصرع دوم رو فراموش کرد که آقای خاتمی براش خوند و یه عکس هم با آقای خاتمی گرفت ، دیگه محافظهای آقای خاتمی هم از دست این عارف کلافه شده بودند



اگه عکسهای روزنامه ها وخبرگزاری ها رو از بازدید خاتمی از نمایشگاه " مطبوعات " ببینید تو اکثر اونها عارف هم هست



تو غرفه اعتماد ملی هم خانم علی نژاد ورفقاش داشتند آقای حبیبی حزب موتلفه رو سوال پیچ می کردند که وقتی به قضیه دکتر رامین جهانبگلو رسیدند دیگه حبیبی هم داشت ماست مالی می کرد



در ضمن غرفه همبستگی هم روزهای اول جو گیر شده بود و یه عکس گنده از گنجی رو با هیبت رابینسون کروزوئه زده بود تو غرفه که روزهای بعد برداشت و در جواب سوال ما می گفتن برای تنوع برداشتیم ولی عکس کروبی وچند تا عکس دیگه تا آخرین روز سر جای خودش خودنمایی میکرد


ولی در کل نمایشگاه امسال نمایشگاه بی برنامه ای بود . مثلا به آقای جمالی فرد ( بدهکاران انقلاب اسلامی !) یه غرفه داده بودند تو سالنی که اکثر مجلات روانشناسی و ورزشی و.. بود و غرفه بدهکاران مثل یک وصله ناجور تو اون سالن خودنمایی می کرد و فقط سی دی آغاسی جایزه می داد و هر کی رد می شد این آقای جمالی فر گیر می داد و بحث هم می کرد و از انواع برچسب زدن هم ابایی نداشت البته بیشتر به طنز می خورد . جلوی دکتر معین و ریس دانا رو هم گرفت که در کل مطلبی برای گفتن نداشت.البته ما نفهمیدیم اسمش اصغره یا ابو حنیف یا ابورحمن. بماند



مهمترین قضیه نمایشگاه مساله ایستادن تو صف بود . صف عابر بانک ، صف ساندویچی ها " با اسامی مختلف و در کل یه جور" ، صف دستشویی و... البته فقط نمازخونه صف نداشت چون مشتریهاش هم کم بودن



7 نظرات:

ناشناس گفت...

گزارش کامل وجالبیه ولی در مورد رامین جهانبگلو چیزی توش پیدا نکردم . شاید من اشتباهی متوجه شدم. اگه نوشتی خبرم کن.

ناشناس گفت...

سلام دوست عزیز مطالب جالب و با محتوایی در مورد نمایشگاه نوشتی و همچنین عکسهای جالبو حرفه ای هم گرفتی به امید موفقیت در ضمن از لطف و مهربونیت نسبت به اینجانب کمال تشکر و امتنان رو درام سایه شم کم نشه لحظه هایت بهاری عارف

ناشناس گفت...

دوست قدیمی سلام بعد از مدتها خواستم بیام وبگردی دیدم آپ نکردی و در ضمن اسباب کشی کردی . یه مقدار هم محافظه کار شدی ، البته محافظه کاری بد نیست بلکه سازشکاری بده .مطالبت رو سانسور نکن و نده وبلاگهای دیگه بزنن .تو وبلاگ خودت و با اسم خودت بنویس. حال کردی اینم افشاگری من . به من هم سر بزن البته بدون افشاگری . یک یک مساوی

ناشناس گفت...

وبلاگ جالبی دارید اما دیر آپ می کنید یک عکس گاهی بسیار بیشتر از یک صفحه متن تاثیر دارد. عکس های جالبی از نمایشگاه گرفتید . منتظر آپدیت شدن بعدی تان هستم.

ناشناس گفت...

از شما بسیار آموختم که از خیلیها نیاموختم
کاش دوباره بشه برگشت به عقب و لحظات بیشتری با هم باشیم
حیف
حیف

ناشناس گفت...

درود
اين مطلبت رو خيلي وقته خوندم. گزارش كامل و جالبيه. خصوصاً عكس هاش .
هر بار سر ميزنم به روز نشده اينجا .
شايد وبلاگ ديگه اي رو واسه نوشتن انتخاب كردي .
اميدوارم هميشه موفق باشي

ناشناس گفت...

سلام رامين جان خوبي؟
ممنون كه آمدي خوشحالم كردي راستي باز هم كه آپ نكردي بابا تا كي ميخاي توخماري بزاري عجله كن و آپ كن .
عرضي نيست متشكرم
شاد باشي
باي